•°اپیـزود هـای یـک زنـدگـی °•

نصفه و نیمه می نویسم....

×4

بعضی وقت ها مجبور می شوی تغییر کنی . این جبر حاصل همان نفرتی است که یک مدت طولانی از خودت درونت جمع می شود. بعد تبدیل می شود به تصمیم و بعد تغییر . تغییر ها همیشه اول ترسناک اند . همیشه دلهره آورند. همیشه تردید آورند . خب طبیعیست که دلت شور بزند که چگونه می شود جورِ دیگری ، جوری که تا به حال نبودی  زندگی کنی ! قرار نیست اوضاع همیشه همین طور بماند . قرار است رنج تو را تغییر دهد . جلو ببرد . بزرگ کند . 


راستش این جدی ترین تغییر زندگی ام است . بعد از مدت ها کشمکشِ درونی ، بعد از سال ها دلم میخواهد این غده ی بدخیم بی ارادگی را از روحم دور کنم .حالا پر از ترسم ، پر از نگرانی ، که چگونه می شود آدم آنجوری که تا به حال نبوده زندگی کند... که چگونه منِ ترسوی این سال ها باید قوی شود...؟ ترس چاشنی تغییر است ...  که چگونه با چاشنی این تغییر کنار بیایم...


برای از بین رفتن این ترس ، برای به ثمر رسیدن این تغییر دعا کنید :)

۳
همه چیز درست خواهد شد
شاید نه امروز
نه فردا
و نه هیچ روز دیگری
اما سر انجام
همه چیز درست خواهد شد...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان